خاطره|نامی که ناآرامم میکرد
به گزارش خبرنگار نوید شاهد تهران بزرگ، "شهید مرتضی کریمی" بیست و پنجم دی ماه سال ۱۳۶۰ در بویین زهرا دیده به جهان گشود. او متاهل و دارای دو فرزند دختر به نام های حنانه و ملیکا بود و در سوریه به او ابوحنانه میگفتند. شهید کریمی جانشین فرمانده گردان امام حسن مجتبی(ع) بود و در بیست و یکم دی ماه سال 1394 در سن 34 سالگی در خانطونان سوریه آسمانی شد.
روایت خاطره از زبان همسر شهید کریمی:
(اغلب برای رفتن به مأموریتها با مرتضی همراهی میکردم و تمام تلاشم این بود که راحت به کارهایش برسد. حتی خودش بارها به دوستانش گفته بود که «همسرم مرا درک میکند و مانع کار زیاد من نمیشود.»
با این حال هرچند مرتبه که برای رفتن به سوریه اقدام کرد، مخالفت کردم.
* سوریه فرق دارد
با اینکه میدانست حتی حرف زدن از سوریه هم مرا ناراحت میکند اما با هیجان از رفتن میگفت. انگار نمیتوانست ذوقزدگیاش را پنهان کند. این وضعیت وقتی از سوریه شهید میآوردند دوچندان می شد. انگار به وجد آمده باشد، شور تازهای می گرفت... شرکت در مراسمات تشییع شهدا را وظیفه خود میدانست.
بعد از مخالفهای من، به ظاهر کمی تأمل میکرد اما بعد از مدتی کوتاه دوباره برای رفتن مهیا میشد. وقتی از رفتن حرف میزد، حالم به هم میریخت. دست و دلم به هیچکاری نمیرفت. به مرتضی میگفتم «تا به حال هرکجا میرفتی، مانع رفتنت نمیشدم، اما سوریه فرق دارد!»
*نامی که ناآرامم میکرد
مرتضی دلش میخواست مثل همیشه لب به اعتراض باز نکنم اما سوریه فرق داشت. کارم به التماس کشیده بود تا بتوانم مانع از رفتنش شوم. او هم با زبانها و روشهای مختلف سعی داشت مرا راضی کند. ولی واقعاً نام سوریه هم ناآرامم میکرد... من مرتضی را میخواستم.
در تمام ماموریتها حس میکردم امنیت دارد و سالم میماند اما سوریه؛ نه! تصور میکردم هرکس به آنجا رفته به شهادت رسیده! این در حالی بود که مرتضی هیچ حرفی از برنگشتن نمیزد.
به مرتضی میگفتم من اغلب روزهای زندگیام را تنها بودهام و هنوز از بودن با تو سیر نشدهام! حتی مدتی با او سرسنگین بودم شاید راضی شود که بماند اما...)
انتهای پیام/